محل تبلیغات شما
ماوراءالطبیعه . در حالی که با انگشتانش روی فرمان ضربه میزد نگاهش را به چراغ قرمز دوخت. صدای بوق ماشین ها با صدای پخش ماشین در هم پیچیده و ازارش می داد.نگاهی به ساعتش انداخت. و پخش را خاموش کرد. چراغ سبز شد به سرعت روی گاز فشرد.ماشین از جا کنده شد. با سرعت پیش می رفت. وارد اتوبان شد.نگاهش به اینه بود. پژویی به سرعت پیش می امد و از میان ماشین ها لایی می کشید. ماشین به کنارش رسید.صدای اهنگ ناهنجاری با صدای بلند به گوش می رسید.پوزخندی بر لب اورد.

رمان جدید رمان پرتگاه 3

رمان جدید رمان پرتگاه 1

رمان عاشقانه نگین پارت اول

ماشین ,صدای ,سرعت ,پیش ,پخش ,رسید ,پیش می ,با صدای ,ماشین ها ,سرعت پیش ,به سرعت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوازم صوتی و تصویری ایرانی گاه نوشت های مهدی physics